مقصر ناترازی بنزین کیست؟
بحران انرژی در ایران دیگر صرفاً یک مشکل فنی یا مقطعی نیست، بلکه به یک معضل ساختاری تبدیل شده که هم ریشه در سیاستهای داخلی دارد و هم تحت تأثیر فشارهای بینالمللی قرار گرفته است.
بحران انرژی در ایران دیگر صرفاً یک مشکل فنی یا مقطعی نیست، بلکه به یک معضل ساختاری تبدیل شده که هم ریشه در سیاستهای داخلی دارد و هم تحت تأثیر فشارهای بینالمللی قرار گرفته است. محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، در اظهارات اخیر خود به یکی از مهمترین مشکلات حوزه انرژی اشاره کرد: «قیمت تمامشده هر لیتر بنزین برای دولت ۵۰ سنت است، اما ما آن را با نرخ ۱۵۰۰ تومان میفروشیم.» این جمله در نگاه اول، نشاندهنده شکاف عظیمی بین هزینه واقعی و قیمت عرضهشده است، اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، مشخص میشود که این شکاف، بیش از آنکه ناشی از یارانههای غیرمنطقی باشد، نتیجه یک سیاستگذاری ارزی ناپایدار است که در طول سالهای گذشته شکل گرفته است
بسیاری از سیاستگذاران و حتی بخشهایی از افکار عمومی، مشکل اصلی را در مصرف بالای بنزین و یارانههای سنگین انرژی میبینند. اما یک نکته کلیدی در این بحث مغفول مانده است: در زمانی که قیمت ۱۵۰۰ تومان برای بنزین تعیین شد، این نرخ معادل ۵۰ سنت بود، یعنی تقریباً برابر با هزینه تمامشده آن برای دولت. اما با گذشت زمان و بهویژه پس از نوسانات شدید نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی، همین ۱۵۰۰ تومان که در ابتدا منطقی به نظر میرسید، به کمتر از ۵ درصد قیمت تمامشده آن تنزل یافته است.
این موضوع نشان میدهد که مشکل اصلی نه مصرف بالای مردم است و نه صرفاً قیمت پایین بنزین، بلکه سیاستهای نادرست ارزی و اقتصادی است که باعث کاهش ارزش پول ملی شده و این شکاف قیمتی را افزایش داده است. در واقع، این وضعیت نتیجه سالها سرکوب قیمت بنزین و عدم اصلاح ساختارهای اقتصادی است که اکنون کشور را با یکی از بزرگترین چالشهای مالی خود مواجه کرده است.
در بسیاری از کشورها، افزایش قیمت حاملهای انرژی همراه با بهبود سیاستهای اقتصادی و کنترل تورم صورت میگیرد. اما در ایران، افزایش ناگهانی نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی، موجب شده که قیمت واقعی بنزین در بازارهای بینالمللی افزایش یابد، در حالی که قیمت داخلی آن ثابت مانده است. نتیجه این وضعیت، چیزی جز افزایش قاچاق سوخت، فشار بر بودجه دولت و گسترش ناترازیهای مالی نبوده است.